پرستندۀ دانش. که دل در دانش بندد. که علم معبود سازد: بپرسید کانجا که دارد نشست چنین گفت ملاح دانش پرست. اسدی. یکی گفت کای شاه دانش پرست پرستشگری در فلان غار هست. نظامی. گروهی حکیمان دانش پرست ز اسباب دنیا شده تنگدست. نظامی. دلیر و سخنگوی و دانش پرست بتیر و بشمشیر گستاخ دست. نظامی
پرستندۀ دانش. که دل در دانش بندد. که علم معبود سازد: بپرسید کانجا که دارد نشست چنین گفت ملاح دانش پرست. اسدی. یکی گفت کای شاه دانش پرست پرستشگری در فلان غار هست. نظامی. گروهی حکیمان دانش پرست ز اسباب دنیا شده تنگدست. نظامی. دلیر و سخنگوی و دانش پرست بتیر و بشمشیر گستاخ دست. نظامی
دیندار. با دین. متدین. مؤمن: که ما راست گشتیم و هم دین پرست کنون زند زردشت زی ما فرست. دقیقی. چنین گفت کز دین پرستان ما هم از پاکدل زیردستان ما. فردوسی. مقصود اگر مستیست هست از جود شاه دین پرست آنک پی جان بخش و دست ز عقل والا داشته. خاقانی. قدر گیتی بهار بفزاید پیش دارای دین پرست آخر. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 486). رفتند کیان و دین پرستان مانده ست جهان بزیردستان. نظامی
دیندار. با دین. متدین. مؤمن: که ما راست گشتیم و هم دین پرست کنون زند زردشت زی ما فرست. دقیقی. چنین گفت کز دین پرستان ما هم از پاکدل زیردستان ما. فردوسی. مقصود اگر مستیست هست از جود شاه دین پرست آنک پی جان بخش و دست ز عقل والا داشته. خاقانی. قدر گیتی بهار بفزاید پیش دارای دین پرست آخر. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 486). رفتند کیان و دین پرستان مانده ست جهان بزیردستان. نظامی