جدول جو
جدول جو

معنی دانش پرست - جستجوی لغت در جدول جو

دانش پرست
کسی که علم و دانش را دوست داشته باشد و دل به آن بندد، پرستندۀ دانش
تصویری از دانش پرست
تصویر دانش پرست
فرهنگ فارسی عمید
دانش پرست
(دَ اَ تَ / تِ)
پرستندۀ دانش. که دل در دانش بندد. که علم معبود سازد:
بپرسید کانجا که دارد نشست
چنین گفت ملاح دانش پرست.
اسدی.
یکی گفت کای شاه دانش پرست
پرستشگری در فلان غار هست.
نظامی.
گروهی حکیمان دانش پرست
ز اسباب دنیا شده تنگدست.
نظامی.
دلیر و سخنگوی و دانش پرست
بتیر و بشمشیر گستاخ دست.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دانش پرور
تصویر دانش پرور
آنکه علم و دانش را رواج دهد، پرورندۀ دانش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دانش دوست
تصویر دانش دوست
آنکه علم و دانش را دوست دارد، دوستدار دانش، دوستدار علم و فضل
فرهنگ فارسی عمید
(نِ پَ رَ)
عمل دانش پرست
لغت نامه دهخدا
(نِ)
دوستدار دانش. دوستدار علم. خواهنده و طالب علم. محب علم، که دانش دوست اوست. که علم یار اوست
لغت نامه دهخدا
(فُ لَ دَ / دِ)
در زبان سنسکریت، گوشه نشین و زاهد را گویند. (آنندراج). منزوی. تارک دنیا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ کَ)
که مردم سفله و فرومایه را پرستد. که به پرورش و پرستاری اشخاص پست و بی ارزش کمر بندد: و حکایت نکایت روزگار دون پرست باشد. (ترجمه محاسن اصفهان ص 91)
لغت نامه دهخدا
(عُ لَ گُ دَ / دِ)
دیندار. با دین. متدین. مؤمن:
که ما راست گشتیم و هم دین پرست
کنون زند زردشت زی ما فرست.
دقیقی.
چنین گفت کز دین پرستان ما
هم از پاکدل زیردستان ما.
فردوسی.
مقصود اگر مستیست هست از جود شاه دین پرست
آنک پی جان بخش و دست ز عقل والا داشته.
خاقانی.
قدر گیتی بهار بفزاید
پیش دارای دین پرست آخر.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 486).
رفتند کیان و دین پرستان
مانده ست جهان بزیردستان.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از دانش پرور
تصویر دانش پرور
پرورنده دانش
فرهنگ لغت هوشیار